حنانه سادات مامان و باباحنانه سادات مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
سیدمرتضی مامان وباباسیدمرتضی مامان وبابا، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره
حورا ساداتحورا سادات، تا این لحظه: 3 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

حنای زندگی

سالگرد ازدواج و گل و 15ماهگی

  ۲۰آبان:امروز در ششمین سالگرد از دیدن گلی که بابا اورده بود برای اولین بار دیدی و کلی به وجد اومدی :-)) ۲۱آبان:مگسا تو هوا پرواز میکنن و تو سعی میکنی بگیریشون :-)) ۲۲آبان: دوست داری دست یه نفرو بگیری راه بری :-) ۲۳آبان:صورتت مدام بخاطز راه رفتن در اثر برخورد با در و دیوار کبود میشه :-( ۲۴آبان:امروز تهران کنار خیابون تا اسب پولی رو دیدی گفتی میخوای سوارش بشی تا شروع به حرکت کرد کلی ذوق کردی و تا دو دقیقه لذت کامل بردی :-)) ۲۶آبان:امروز چکاپ ۱۵ماهگیت رو انجام دادیم با وزن ۱۰کیلو و قد ۸۳سانت :-) ۲۷آبان:تو مجلس روضه وقتی مانیتور قسمت آقایون رو دیدی گفتی بابا بابا توی مجلس شروع کردی به دستمال گردوندن :-)) ۲۸آبان:عکس کوبلن آهو...
30 آبان 1393

سفر دوباره به مشهد و روضه امام حسین

  ۱آبان: دایی بهت صدا کردنش رو یاد داد و میگی دااا ییییی ۶آبان: اسم خودت رو به راحتی تکرار میکنی و میگی حن نا نه :* ۱۰آبان:اسم دایی جون محمد رو هم یاد گرفتی میگی مح مد :-) ۱۳آبان:هرشب تو مراسم روضه رژه میری و تقریبا راه رفتن رو یاد گرفتی ۱۵آبان:از جات بلند میشی یهو خیز برمیداری که بپری بالا :-)) ۱۷آبان:راه رفتن سوغات مشهد بود توی چهارده ماهگی :-) و البته سرماخوردگی :-( به ماشین و ماست هم میگی ما به انگور و انار میگی ان :-)) بابا میپرسه اسمت چیه? جواب میدی حننا با تشدید :-* ۱۸آبان: تا اسم حسین حسین میشنوی شروع به سینه زدن میکنی سمت بخازی و شومینه نمیری میگی داغ داغ ۱۹آبان:لبوی داغ خوردی و خوشت اومد و لیموشیرین گوشی پزش...
29 آبان 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حنای زندگی می باشد